شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۲

هیشکی از جاش تکون نخوره چون من از وضع موجود راضیم.

از پنیر پیتزا خیلی خوشم نمیاد، یعنی به نظرم خیلی باید حرفه ای ازش استفاده بشه تا خوب بشه،غذاهایی که روش یه خروار پنیر پیتزاست یا از غذاهایی که همینجوری روش پنیر پیتزا ریختن، حالمو بهم میزنه. همینجوری وسط عکسای اینستاگرامم یه عکس از میز غذای شب ولنتاین یکی که رو غذاش کلی پنیر پیتزا بود، حالمو بهم زد. سریع عکس رو رد کردم بره، بعد عکس دوست دختر شاهین بود که توی یه عکس داشت میخندید با دو سه تا دختر و پسر دیگه. عکسایی که ادما توش خوشحالن، منو خوشحال میکنه، خواستم لایک کنم نکردم. به این فکر کردم که شاهین با دختره بهم زده حالا نگه چرا همه عکساشو لایک میکنی؟ به این فکر کردم که بقیه عکساشو لایک کردم یا نه؟ چیزی یادم نیومد. اصلا یادم نیومد که دختره از کی تو فالویینگ لیست های منه. یادم نیومد اخرین بار با شاهین کی حرف زدم؟ سر چی حرف زدم؟ ولی خب دختره داشت میخندید و خوب بود که میخندید و خوش بود، خوبه که ادم بخنده و عکس بگیره.چقدر همه چیز پیچیده شده. چون حوصله نداشتم بعدا به این قضییه فکر کنم واسه همین لایک نکردم.رد کردم عکس رو. همینجوری داشتم واسم خودم میچرخیدم لای عکسا نوتیفیکیشن اومد، رفتم دیدم یکی دیگه از دوستام زیر عکسم کامنت گذاشته، تو چرا عکسای منو لایک نمیکنی؟  به این فکر کردم من چه مه؟ اینا چه شونه؟ بخوره تو سرم که خواستم ببینم چرا امسال وایبر به من تبریک ولنتاین نگفت یهو کشیده شدم به اینستاگرام، اینجوری گرفتار گرفتار کردم خودمو.

پی نوشت، عکس من در حالی که بعد از چک کردن ایسنتاگرامم سعی میکنم بخندم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

نفر بعدی :)

ناشناس گفت...

نفر بعدی :)

ناشناس گفت...

من همون ناشناس قبلي ام
ببين اگه اين عكس خودت باشه....چه مو داشته باشي چه نداشته باشي...يعني تاس باشي...خوبي...

\