چهارشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۳

صحبتی با خوانندگان گرامی

*
خونه دوستم بودم، یه گربه هم داره. ازین گربه های عن که نه گرم میگیرن نه ملوسن. فقط تر و تمیزن. از بچگی هم تو خونه اینا بوده، بعد غریبه که میبینه یا از چیزی میترسه فششششش صدا میکنه، یعنی دندوناشو مثل پلنگ نشون میده، همین نه پنجول میکشه نه چیز دیگه ای. اینکارو که میکنه ضربان قلب خودش سه برابر میشه و اولین کسی که خایه میکنه خودشه. خیلی گربه بی خایه ایه، صاحابش که میاد میره دور و برش میچرخه تا یه نصف کنسرو غذای گربه بهش بدن. غذا گربه رو میریزن تو یه ظرف سفالی، میاد میخوره بعد میره پی کارش. تو این هیر و ویر اگه یه غریبه تو خونه باشه از رو ترسش نمیتونه بیاد غذا بخوره انقدر که بی خایه است.ولی در عین حال پررو هم هست، تا میبینتت برات فش میکنه و دندوناشو نشون میده، مهم نیست چیکارش داری، برات دندون نشون میده. 
یاد بهروز اینا افتادم، بهروز اسم مشترک همه گربه های تو خیابون بود، بهروزهایی که دنبال یه تیکه استخون مرغ که یه تیکه گوشت به سرش چسبیده شریعتی رو بالا پایین میکردن، از مردم سنگ میخوردن، از جوب کثافت اب میخوردن و تا اخر شب دنبال غذا بودن، همیشه هم گرسنه تر از غذایی بودن که گیرشون میومد. با این حال معرفت داشتن، با اینکه روزی ده بار پیشت میشدن و زیر ماشین میرفتن و از ترس فرار میکردن اما یه تیکه غذا که میذاشتی جلوشون باهات رفیق میشدن بهت حمله هم نمیکردن. این گربه دوستم رو که دیدم یاد بهروز اینا افتادم، خیلی بی خایه و بدبخت بود. دوستم میگفت میفرستمش تو حیاط انقد بی خایه است که از ترس میاد وایمیسته که در رو براش باز کنی بیاد تو که یهو یه چیزی تو حیاط بهش حمله نکنه. میگفت گربه تو کوچه اومده بوده دم نرده های حیاط که با این بازی کنه.این بی خایه اومده بوده دم در که در رو براش باز کنن بیاد تو. احتمالا اون گربه تو کوچه بهش گفته کیونتو پاره میکنم اگه دستم بهت برسه یا چیزی تو این مایه ها که معمولا گربه ها از روی حسادت بهم میگن ولی این دیگه خیلی بی خایه بود که از پشت نرده هم مثه سگ میترسیده.
تو خونه تنها بودم  با گربه هه، گربه انقد اخلاقش گند بود که رفتم نازش کنم برام فش کرد و دندوناشو نشون داد، بیخیالش شدم. نیم ساعت بعد اومدم برم از تو یخچال اب بردارم یهو دیدم وسط اشپزخونه است داره واسه من فش میکنه و تهدیدم میکنه، رفتم نزدیکش یه هفت هشت تا فش دیگه کشید و دندوناشو نشون داد، در حیاط رو از اشپزخونه باز کردم انداختمش بیرون. گذاشتم بیرون باشه تا خایه کنه و ادم شه. پنج ساعت بیرون نگهش داشتم.

*
دوسال تموم شد. قسط اخر پولارو هم امروز فردا میدم، حالا یه سری پول میمونه که یا باید واستم اینجا کار کنم پولارو دربیارم پس بدم یا باس برگردم ایران. اینجا واستم به صرفه تره، چون به دلاره و زودتر جمع میشه. ایران شاید دری به تخته بخوره یه گهی بشم زودتر هم دربیاد ولی رو وضعیت الان ایران ده ساله پول رو برمیگردونمم اینجا رو دوسال شاید بشه جمعش کرد. از پول ذخیره کردن بدم میاد چون من سرهنگ نیستم، من یک حقوقدانم. اونم این حقوقی که من میگیرم یا میتونم خوب زندگی کنم یا میتونم بد زندگی کنم و پول ذخیره کنم، من از هردوش بدم میاد، اولی بهم عذاب وجدان میده که پول رو زودتر برگردونم، دومی بهم حال نمیده.اما من یه سرهنگ نیستم و من یک حقوقدانم که میتونم این مشکل رو حل کنم.

*
سال پیش رفته بودم خرید واسه خونه ام، یه پنج شیش تا قاب عکس خریده بودم، از سال پیش تا الان عکس قراره توش بذارم. اگه عکس داشتم همین الان میرفتم میذاشتم، اما عکس ندارم، همه مساله عکس هم نیست. نمیدونم عکس کیا رو باس بذارم. عکس خانواده اولین گزینه بود، به نظرم کار احمقانه ایه اونا رو بیارم تو این خونه. اگه میخواستم بیارمشون تو این خونه خودشون خونه داشتن دیگه، زدیم بیرون کندیم که عکسشونو بذاریم؟ که عکسشونو بذاریم؟ اگه به عکسه که خب میرم خودشون رو میبینم همونجا هم میمونم. 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

همون ناشناسه
"به نظرم کار احمقانه ایه اونا رو بیارم تو این خونه. اگه میخواستم بیارمشون تو این خونه خودشون خونه داشتن دیگه، زدیم بیرون کندیم که عکسشونو بذاریم؟ که عکسشونو بذاریم؟ اگه به عکسه که خب میرم خودشون رو میبینم همونجا هم میمونم."
عاشق اين تيكه اش شدم....
خره تو خيلي با احساسي ...ولي همچين زير پوستي هستي...مطمئنم از رو به رو مثل كوه يخي

\