شنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۴

من برم حاضر شم.

هرسال که نمیشه سال اشک پوری، سال خون مرتضی باشه. امسال یه سال دیگه است. نگاه کن منوخیر سرم چقدر خوبه حالم، ببین چقدر جوونم، ببین چقدر کار میشه کرد. 
همه اینارو از ته دلم گفتم، کونش نبود سفره هفت سین بچینم، حالا عید دقیقا یک ساعت دیگه است، الان یه چیزی تنم میکنم میرم خونه خواهر امیر. اونا سفره هفت سین دارن، پای سفره وایمیسیم دعا میخونیم که یا مقلب القلوب امسال بزن تو زاویه.
من برم حاضر شم.

جمعه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۳

فامیلِ ما تعریف نمیکرد از کسی، دیگه وقتی تعریف میکرد دیگه میگاییدش.

عمو کوچیکم معتقده که اگه صدای اندی رو داشت انقدر توسط خانواده تحقیر میشد که جرات نمیکرد از در خونه بیاد بیرون. منم با یه پونزده  شونزده تای دیگه تو همین خانواده بزرگ شدیم. همینجوری کیری پیری! محوریت این بود که نذاریم بچه رو خر برداره فکر کنه حالا خبری شده، این نوع تربیت یه امتیازی هم داشت اونم این بود که ادم های دهن نبینی بار اومدیم که خب همیشه هم خوب نیست. هرکدوم از ما پونزده شونزده تا اگه یهو اوضاعش تخمی شد، دیگه تخمی شد و کسخل شد و تموم شد رفت! چون کلا حرف گوش نمیدیم. چون بهمون یاد دادن که حرف گوش ندیم بعد با همون سرعت که میشه پیشرفت کرد میشه به گا هم رفت. البته کسی به گا نرفت، فقط خیلی هامون کسخل شدن! کسخل های متفاوت، ازین متفاوت هایی که ادم عنش میگیره از تفاوت ها! مث تیپ های سوزان روشن که متفاوته، ولی بخوره تو سرش تفاوتاش، چیه اخه لباس چرمی قرمز؟ ماها هم همینجوری متفاوت کسخل شدیم. بعد از همه اش بهتر این گروه  وایبریه است که همه فامیل توشن، نسل قبلیه در قاموس یک نسل به گا رفته و پشیمون از کرده خودش، دائما در حال تعریف کردن از بچه ها و تحسین هستند! تحسین های کس شعر از کارهای کسشعرِ ادم های کسشعر! خیلی خنده داره تلاش احمقانه شون، منم اینحا میشینم، یه چیزی رول میکنم، دو تا پوک میزنم، میشینم حرفاشون رو میخونم میخندم. یا از رو چتی میخندم، یا واقعا بامزه است.   
\