سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۲

به نظرم صحنه اخر این پست رو قبلا یه جایی دیده بودم، اشناست برام.

يك زمين سه هزار متري رو در نظر بگيريد كه دورش سرتاسر رديف منظم چنارهاي سي چهل ساله باشه. بعد يه گوشه اي ازين زمين كه خيلي كنجش هم نباشه، ساختمان آجري، سه طبقه بزرگي ايه كه بچه ها اونجان. هر بچه اي واسه خودش يه اتاق داره با يه سري چيزهاي ديگه. راستش ما اعتقادي به اينكه بچه ها بايد هر روز صبح ساعت هفت يا هشت پاشن نداريم. اينجا سربازخونه كه نيست که همه سر یه ساعت به زور از خواب پاشن، سربازخونه كم نداشتيم، ازينجور چيزها كم داشتيم كه شكرخدا من اونو ساختم.هرکسی میتونه هرساعتی که دلش میخواد از خواب پاشه! برنامه های ما از ساعت نه ده شروع میشه دیگه حالا!برای خیلی ها تو نگاه اول اينجا شبيه اسايشگاه به نظر مياد ولي گه خورده كه اينجور به نظر مياد. چون اينجا از نظر سطح امكانات با هیچ جای دنیا اصلا قابل مقایسه نیست. شايد شبيه ترين بهش يه مركزي باشه كوچيكتر ازين توي دره هاي سوييس تو شهر لوگانو. بذاريد اينطوري بگم اگه اينجا اسايشگاه باشه همتون ارزوتون بود ديوونه بوديد تا ميتونستيد اينجا عمرتون رو بگذرونيد، حتي اگه اينجا پرورشگاه هم بود حاضر بوديد پدر مادر نميداشتيد تا اين تو ميبوديد. خیلی دارم بی تعارف حرف میزنم.ولی خب بیزنسه دیگه، ادم تعارف نداره! اره حاضر بودید ننه بابا نداشتید که اینجا میبودید، حالا فکر کنید اینجا چطور جایی باید باشه! راستش بيشتر ازين نميخوام راجع بهش توضيح بدم چون ميترسم ايده اش رو برداريد بريد اجرا كنيد و چون اونجوري كه من ميخوام نميشه، نهايتا برميداريد ايده رو زخمي ميكنيد و اخرش هم هيچي. اما خب يه عقاب بالاي يكي ازين درختاي چنار ميشينه كه يه خرده با بقيه عقاب ها فرق داره. يعني شما اگه فكر ميكنيد ازون عقاباست كه بخواد تو ارتفاع پرواز كنه يا مثلا شيرجه بره به سمت شكار و چشم های تیزی داشته باشه و اينا، بايد بگم كه اصلا. يه عقاب معمولي از يه خانواده متوسط و معمولي.شاید حتی معمولی تر. صبح به صبح دويست و شيش صندوقدار البالوييش رو تو پاركينگ مترو حقاني پارك ميكنه و سوار مترو ميشه. اتفاقا ماشينش طرح هم داره اما دليلي نميبينه بخواد ماشين ببره. ميگم خيلي شبيه بقيه عقابها نيست. يه رفيقم داره جغده. ازون جغدايي که شلوار قهوه ای و پیرهن مردونه رنگ روشن رو با یه ژیله میپوشن، روش هم یه کت تنشون میکنن و کله شون از تو اون حجم لباس میزنه بیرون. ازون نوع جغداست. حالا اینا با هم ميرن ترياك ميكشن.من نمیدونم تریاک رو کی میاره و کی میکشه ولی با اون حس ششم قوی ای که من دارم، میتونم بگم که نظرم به اینکه جغده تریاک بیاره تا عقابه بکشه بیشتره! من خیلی نمیخوام تعریف کنم ولی اگر خب هرکی مجموعه ما رو دیده باشه میگه که حتما قادر متعالی پشت این مجموعه بوده که تونسته اینجا رو اینطوری درست کنه، واسه همین وقتی حرف حس ششم میشه من فقط اشاره میکنم که حس ششم من قویه و نظرم رو میدم.حالا جغده میاره یا عقابه برام مهم نیست. همین سرزدن و تفننی کشیدن ها رو که ادامه بدی میرسی به یه صحنه ای! يه جايي هست عقابه با اينكه عقابه مياد به جغده ميگه: اقا حسيني ! (فاميلي جغده) تو رو خدا نجاتم بده، دستم به سرم نميرسه. اقا حسيني (جغده) ميگه: برو گمشو مرتيكه عوضي! بعد يكي از بچه هاي همون مركزي كه براتون تعريف كردم مياد ميگه: بابا! (اشاره به اقا حسيني (جغده)) اين بسته رو مامان داد بدي به اقاي عقابي. بعد عقابه هم میگه اگه امشب منو بسازی ثواب حج كردي!

هیچ نظری موجود نیست:

\