جمعه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۹

درس هایی از نور

یه آقای محترمی هست که سالهاست میاد خونه ما کمک میکنه در انجام نظافت وفیلان. ازون اولش اذان میگفتن نمازشو میخوند و نجس پاکی رعایت کنه و اینا. مامان ما هم واسش وام جور میکرد و خلاصه هواشو داشتیم. تو این چند سال این انقدر از ایمان و اعتقادش تعریف کردیم که کار به جایی رسیده که واسه ما تعبیر خواب می کنه و استخاره و ازین حرفا. میگن دستشم سبکه!! شاهدِ این مدعا اینه که الان که دارم پست می ذارم، تو اتاقم داره دیوارارو پاک میکنه و داره برام ازفلسفه بهشت و جهنم صحبت میکنه.
یعنی من انگشت به کیون موندم بخدا!

هیچ نظری موجود نیست:

\