شنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۱

یکی رو میشناختم رفت کلاس یوگا، درخت شد. بهار شد. گل داد یاسِ پیر. نازلی سخن نگفت

سه تا خانه آنورتر یک کسی زندگی میکند که صبح ها بدون استثنا هی عق میزند. یعنی به حدی عق میزند که شما اگر از دم خانه اش رد بشوی صدای عق زدن و تلاشش برای بالاآوردن را به راحتی میتونی گوش بدهید. این یک جور تمرین یوگاست، تمرینی برای خالی کردن وجود از اضافات یا مضامینی این چنینی.این را از کسی پرسیده ام که خودش استاد یوگاست.
 یک روز صبح زود خیلی اتفاقی متوجه  این صدا شدم، وقتی داشتم میرفتم سرکلاس. از آنروز به بعد هر روز ده دقیقه مانده به  شیش بیدار میشوم یک عالمه لباس میپوشم و توی سرما میروم بیرون، میروم زیرپنجره خانه شان وایمیستم، سیگار اتش میزنم. به صدای عق زدنش گوش میکنم و به این فکر میکنم که چقدر احمق در این دنیا وجود دارد؟ 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اصلا دیوثتر از کسانی که یوگا کار میکنندوجود ندارد.نه آنها که صرفا برای ورزش کردن یوگا را انتخاب کردندها.آن لعنتی هایی که جدی جدی یوگا کار میکنند.تمام مدت در توهمات تخمی تخیلی چاکراماکرا و آرامش درونشان سیر میکنند و دم به دقیقه روی ماشین روی کوه روی پشت بام روی هر جای کوفتی ای مدل یوگایی مینشینند و چشمشان را میبندند و انگشت شصت و وسطشان را به هم میچسبانند و میذارند روی زانوهایشان و عکس میگیرند.اگر یک موجود گاو و از دنیا بیخبر بخواهیم نام ببریم همین احمقهای یوگاکار هستند که می آیند توی خانه ی آدم و شروع میکنند انرژی بد را از بین بردن.میروند ازین اتاق به اتاق دیگر و هی میگویند برید پلیدیها برید(دیدم که میگما) انگار ما چه غلطی در اتاق های خانمان کرده ایم.یعنی اگر یک نفر باشد که من بخواهم رویش بالا بیاورم آن یک نفر همین کس مغزهای یوگاکاریست که تمام مدت انرژی مثبت میدهد و برای تخیله ی روحی غرش شیر میرود و برای تمرکز نوک دماغش راسه دقیقه میمالد حرکات عجیب غریب انجام میدهد که چی؟هیچی.که در نهایت مثل یک آنگولایی امروزی به نظر برسد.

\