داشتم به این فکر می کردیم که یک سوییسی ح.ر.و.م.ز.ا.د.ه اصلا میتونه به این فکر کنه که :
یه آدم تو بهترین سالهای جوونیش باید این دغدغه رو داشته باشه که چجوری میتونه (سربازی - پول- پذیرش - اقامت - زبان) از مملکتش خارج شه تا در یه جای دیگه بتونه عادی(مثل بقیه) زندگی کنه؟
یعنی مسائل بسیار اّ.نی اینجا وجود دارد که همگان از درک آن عاجزند
۵ نظر:
exactly
اضافه کن به اون موارد:
پس از مهاجرت:
نداشتن حساب بانکی
نداشتن اجازه ی پست نامه-بسته ی پستی
...
کاملا موافقم
تو رو خدا تو ديگه ان رو با «ع» بنويس. من رو عن تعصب دارم به خدا!
کاش راه فراری بود.
به قول وبلاگ یک آدم معمولی. اسنان یک چیز مجبور است. همین.
مجبوریه ما هم همین زندگی سگی است
ارسال یک نظر